سلام . منم دیوونه زنجیری .
آره منم یه دیوونه . مث همه دیوونه های دیگه .البته نه مث دیوونه های دیگه بلکه یه کم بدتر .
یه دیوونه که هم خود آزاری داره هم همسر آزاری . خودم که دیوونه ام . ولی بیچاره همسرم چی از دست من می کشه ؟ بعضی وقتها دلم می خواد یه کارایی بکنم ولی به زور جلوی خودمو می گیرم . و در مواقع کمی هم نمی تونم جلوی خودمو بگیرم . مثلا وقتی عصبانی می شم دوست دارم بکوبم تو سرم و خودمو بزنم اگه تنها باشم گاهی این کارو می کنم .
دیروز یکی از روزایی بود که اوج دیوونگی من بود . یه جورایی دنبال بهونه بودم . البته عمدا این کارو نمی کنم . دست خودم نیست . همش با همسرم دعوامی کردم . هر چی کوتاه می امد من تموم نمی کردم . آخرشم مث دیوو نه ها چشامو بستم و جیغ زدم . از اون جیغای بنفش . اگه جلومو نمی گرفت همینطو می خواستم جیغ بزنم بعدش هم با صدای بلند گریه کردم . راحت شدم . می گن گریه آدمو آروم می کنه ولی من بی صدا گریه می کنم بی صدا گریه کردنم لطفی نداره . بعد از جیغ و گریه احساس کردم خالی شدم . راحت شدم حالا می تونم تا مدتی راحت نفس بکشم . ولی تا کی نمی دونم . چون من دلم زود به زود پر می شه و نیاز به تخلیه داره .
سلام دوست عزیز
وب جالبی و خیلی خوبی دارید
خوشحال می شم به من هم سر بزنید
با تشکر
امپراطور سیاوش قمیشی