کویر

گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به فرشته ها به باران برسان سلام ما را...

کویر

گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به فرشته ها به باران برسان سلام ما را...

شوکه

یادمه وقتی به دنیا اومدم به قدری شوکه بودم که تا دوساعت گریه می کردم . تا دوسالم نتونستم حرف بزنم . شما چی؟
تنها کسی که شکه نشد و تونست حرف بزنه عیسی پسر مریم بود . اونم به خاطر اینکه بابا نداشت . وگر نه آدم به دنیا بیاد و یک مرد گنده که چند برابر خودش هیکل داره ببینه خوب شوکه می شه دیگه !!!!؟؟؟؟؟ 
نظرات 2 + ارسال نظر
ح ا م د چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:35 ب.ظ http://akharin-eshgh.blogsky.com

اول شدم........
واقعا زیبا مینویسی ..
خوشحالم میکنی پیش منم بیای ...
موفق باشی...
فعلا...........

دختری با لبخند صورتی پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.so0oratiii.blogsky.com

من وقتی به دنیا اومدم خیلی گریه می کردم
جیغ هم زیاد می زدم...خیلیاااا...
خیلی جیغ جیغو بودم طوری که بچگی منو از کل فامیل گرفته تا همسایه ی دو کوچه پایین تر خاله ی دختر دایی پسرعموم هم یادشونه!
تا بحث بچه میشه همه یه خاطره از یه شب بیداری وقتی من خونشون خوابیدم دارن!
از ۹ ماهگی هم حرف می زدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد